کد مطلب:141800 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

خطبه زهیر پیش از پیکار
زهیر به میدان آمد و خطبه شگفتی ایراد كرد. او مردم را به یاری پسر دختر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فراخواند و گفت: «ای اهل كوفه! من شما را از عذاب خداوند سخت بیم می دهم. البته حق مسلمان بر برادر مسلمانش این است كه او را خیرخواهی و نصیحت كند. ما اكنون با هم برادریم و بر یك دین استواریم؛ تا هنگامی كه بین ما و شما شمشیری قرار


نگرفته است، شایستگی نصیحت دارید؛ اما هنگامی كه شمشیر بین ما واقع شد، دیگر حریمی نگه داشته نمی شود و شما امتی هستید و ما امتی دیگر. آری، خداوند ما و شما را به ذریه پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم امتحان كرد تا ببیند چه می كنیم. ما شما را به یاری آنها فرامی خوانیم و به ذلیل كردن ستمگری های عبیدالله ابن زیاد دعوت می كنیم. به تحقیق، شما در دوران حكومت آن دو (زیاد و ابن زیاد) جز بدی از آن دو ندیده اید. آن دو، چشمان شما را در آورده، دست و پای شما را قطع كرده، شما را مثله كرده و بر شاخه های خرما آویخته اند. بزرگان شما چون حجر بن عدی و یارانش را و هانی بن عروه را كشته اند».

ابومخنف گفت: یزیدیان در پاسخ، او را دشنام دادند و با مدح و ثنای عبیدالله ابن زیاد و پدرش (زیاد بن ابیه) سرسپردگی خویش را به او ابراز داشتند. مردم گفتند: «پیوسته با مولای تو و تمام كسانی كه او با او هستند می جنگیم تا این كه او و اصحابش را تسلیم عبیدالله ابن زیاد كنیم» زهیر گفت: «عباد الله! ان ولد فاطمه علیهاالسلام احق بالود و النصر من ابن سمیة؛ بندگان خدا، به حقیقت فرزند فاطمه علیهاالسلام برای عشق ورزیدن و محبت و یاری كردن سزاوارتر از پسر سمیه است». [1] .

درسی كه می توان گرفت: این مناظره، به روشنی رویارویی حق و باطل را آشكار می سازد و در آن چند نكته نهفته است:

ا. با گفت و گو باید از مخاصمه و كشتار جلوگیری كرد؛ چرا كه بسیاری از جنگ ها و جنگ افروزی ها زاییده جهالت و نادانی است؛

2. تا آتش جنگ به پا نشده و كسی كشته نشده، در ابلاغ و نصیحت باید به كمال، كوشید؛

3. اگر سخنان انسان بر منطق استوار باشد، ماندگار و زیبنده اهل تقوا و سداد است؛

4. دقت در سخنان زهیر اهمیت بسیار دارد؛ زیرا كه امام آن را ابلاغ (رسا) و نصح (خیرخواهی) دانسته اند؛


5. دشمن اسلام هماره بی منطق است و تنها تهدید می كند و نكاتی كه پیش از این بر او خوانده شده، دیكتاتورمآبانه درخواست می كند.

شیوه مسلمان در دعوتش باید چنان باشد كه قرآن می گوید: «(ادع الی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم باللتی هی احسن) [2] ؛ مردم را با بیان حكیمانه و پندی نیكو و بهترین جدال به سوی پروردگارت دعوت كن» البته اگر گروهی به استكبار و سركشی برخاست، مسلمانان باید بااو بجنگند تا این كه آن گروه را به جای خود بنشانند: «(و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلا، فاصلحوا بینها و ان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیی ء الی امر الله)؛ [3] اگر دو دسته از مؤمنان با یكدیگر درگیر شدند بكوشید، كه بین آنها صلح برقرار سازید، و اگر یكی از آن دو ستمكاری را پیش گرفت با او بجنگید تا به حكم خدا گردن نهد» امام حسین علیه السلام و یاران عزیزش از هر مسلمان دیگری خود را به پیروی از قرآن سزاوارتر می دیدند. از این رو در بیداری آن جنگ افروزان تلاش می كردند تا شاید آنها متوجه اشتباه خود و تسلیم خداوند شوند، البته چنین نشد و مسلمانان هم امام را یاری نكردند. زهیر پسر قین رضی الله عنه از آن معدود بزرگانی بود كه در این امر كوتاهی نكرد و پیشاپیش سپاه كوفه به ارشاد و بیداری آنها پرداخت.


[1] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 426.

[2] نحل، آيه 125.

[3] حجرات، آيه 9.